یلدا مبارک
یلدای امسال بابایی پیشمون نیست (برای یه مسافرت کاری 12 روزه) وما امسال و تنهایی جشن یلدا میگیرم وبه یاد بابا جون هندوانه می خوریم البته بابایی اونجا با دوستاش هندوانه می خوره و فال حافظ می گیره من و گلسا جون دوست داریم بابایی و دلمون خیلی خیلی برات تنگ شده اینم هندوانه بابا و دخمل ...
نویسنده :
مامانی الهام
12:41
آخر وعاقبت پر حرفی
من وبابایی داشتیم صحبت می کردیم باهم تا می ومدیم 2 تا کلمه حرف بزنیم شما می پریدی وسط ما هم که دیدیم نمی تونیم صحبت کنیم گفتیم چسب بهترین راه کاره ...
نویسنده :
مامانی الهام
12:29
عکسای قدیمی
بالاخره موفق شدم عکسای توی گوشیمو بریزم تو کامپیوتر اینجا النگ دره گرگان توراه برگشت توی ماشین ...
نویسنده :
مامانی الهام
12:23
بدون عنوان
روز قبل داشتی برنامه سنجد و میدیدی بابایی گفت میخوای برات سنجد بخرم شما هم از خدا خواسته گفی بله .بابایی هم که داشت از مغازه می اومد خونه برات تین کلاغ رو خرید چون سنجد نداشتن . مبارکه عزیزم آی نوکمو کندی دختر ...
نویسنده :
مامانی الهام
20:50
یه موفقیت بزرگ
بالاخره دیگه دخترم خانمی شده برا خودش دیگه پوشک نمی پوشه .جیغ دست هوررررررا بعداز کلی .......... بالاخره دیگه یاد گرفتی که هر وقت جیش داری به مامان بگی جالب اینجاست که پ... رو بهتر میگی وای که چقدر خوشحالم انگار یه بار بزرگ از روی شونه هام بر داشته شد البته یه وقتایی یادت میره بگی و زیرابی می ری ولی اشکال نداره شانسی که میارم همش رو سرامیک ترتیب قضیه رو میدی ...
نویسنده :
مامانی الهام
17:53
گلسا خانم با روسری
تازه از حمام اومده بودی بیرون نمیذاشتی موهاتو خشک کنم منم روسری کردم سرت عاشق روسری هستی خاله سوسکه ی من ...
نویسنده :
مامانی الهام
20:15
آشپز باشی
گلسا خانم آشپز می شود . دیگ و قابلمه هاتو گرفتی توش لازانیا ریز کردی وبعدشم گذاشتی روی اجاق . خدارو شکر بلد نیستی هنوز گازو روشن کنی وگرنه باید پلاستیک به خورد ما میدادی ...
نویسنده :
مامانی الهام
20:14
آقابزرگ
اینجا مثلآقا بزرگای قدیم نشستی. ضعیفه یه چایی بیار بینیم باااااا ا ...
نویسنده :
مامانی الهام
18:03
بدون عنوان
عشق تخته نردی . اینجا هم داری مهره ها رو روی هم میچینی تا اینجا هم همش رو خودت تنهایی چیدی آفرین عزیزم ...
نویسنده :
مامانی الهام
17:51